فرهنگی ادبی اجتماعی

فرهنگی ادبی اجتماعی

فرهنگی ادبی اجتماعی
فرهنگی ادبی اجتماعی

فرهنگی ادبی اجتماعی

فرهنگی ادبی اجتماعی

من که خودم مرغ شکاریستم...


(باعثِ فَخر است که ایرانِیَم)




*باعثِ فَخر است که ایرانیم*

*این من و این دیده یِ بارانیم


*وِردِ زبانم همه دَم (یا علی) است*

*دیر زمانیست که می‌خوانیَم*


*در غمِ اولاد علی(ع) ، صاحبِ*

*چشمِ تر و دیده یِ بارانی‌ام*


*نوکریِ عترتِ طاها ، پدر ؛*

*مُهر نموده است به پیشانی‌ام*


*گیلکیِ  ترکِ  بلوچِ  لُرم ،*

*هم عربِ کُردِ  خُراسانیم*


*پُشت ندارد زِرِهم در نبرد ،*

*حیدَری ام ، رُستمِ دَستانی‌ام*


* غیرت اگر در سَرم آمد به جوش ؛*

*در تو توان نیست که بنشانیَم*


*از سفرِ دور و دراز آمدی ؛*

*جَنگ کُنی یا که بخندانی‌ام ؟!*


*نیست مرا واهِمه از سیل و جنگ*

*آدمِ وَضعیتِ بُحرانی ام*


*من که خودم مُرغِ شِکاریستَم*

*گر بشوَم صِیدِ تو ، عیسی نی ام...*


*۴ اردیبهشت ۱۴۰۳*

*عیسی جوکار*

#عیسی_جوکار_وکیل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد