ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
((مُدّعی ، یک لحظه لطفاً مثلِ ابراهیم باش ))
زیرِ ضربِ نَقد و تَهمت ، مثلِ ابراهیم باش
مُدّعی ، یک لحظه لطفاً مثلِ ابراهیم باش
خارِ چشمِ دشمنان ، آرامِ جانِ دوستان
در فُتُوّت ، در مُرُوّت ، مثلِ ابراهیم باش
مادری آزاده ، ابراهیم را پرورده بود
خواستی آزاده باشی ، مثلِ ابراهیم باش
مثلِ ابراهیم بودن ، آنقَدَر هم سخت نیست ؛
همّتی کُن ای برادر ، مثلِ ابراهیم باش
چون شدی والامقام و آمِر و عالیجناب ؛
نَفسِ سَرکش را عِنان زن ، مثلِ ابراهیم باش
فرصتِ ( فرمانده بودن ) ، گر تو را آمد به دست ؛
یا اساساً کُن رَها ، یا مثلِ ابراهیم باش
مثلِ همّت ، مثلِ زینُ الدّین ، شبیهِ باکِری ،
مثلِ چمران ، مثل قاسم ، مثلِ ابراهیم باش
حیله و تَرفند و قُول و وَعده با مَکر و فریب ؛
حذف کُن از زندگانی ، مثلِ ابراهیم باش
هیچکس از تو ندارد انتظارِ معجزه ،
وَعدهای کردی عمل کن ، مثلِ ابراهیم باش
گر تمامِ شهر را در مَقدَمت آذین کنند ؛
پیشِ چشمت خوار باشد ، مثلِ ابراهیم باش
در مَرامَت گر نباشد ، اینکه باشی ساده زیست ؛
لااَقل در ( مهربانی ) ، مثلِ ابراهیم باش
بندگی میکرد ، آری ، بندگی بی شرطِ مُزد ،
در مسیرِ (عَبد بودن) ، مثلِ ابراهیم باش
نیست تردیدی که دنیا هست دارِ امتحان
نمره یِ مَقبول خواهی ، مثلِ ابراهیم باش
تُهمت و تحقیر و طعنه ، ای برادر هست تلخ
بهرِ این تلخی مُهیّا ، مثلِ ابراهیم باش
پیشِ پایَت هرچه ( نامَردانه ) سنگ انداختند ؛
در مسیرِ خود مُصمَّم ، مثلِ ابراهیم باش
( مرد ماندن ) گر چه هست از ( مرد بودن ) سختتر ،
از برایِ مرد ماندن ، مثلِ ابراهیم باش
گفته بودم : (( مثلِ ابراهیم بودن سخت نیست؟! ))
گوییا سخت است ، امّا ، مثلِ ابراهیم باش
زیرِ ضربِ نَقد و تَهمت ، مثلِ ابراهیم باش
مُدّعی ، یک لحظه لطفاً مثلِ ابراهیم باش
عیسی جوکار
۲۵ خردادماه ۱۴۰۳
تخلص شعری : (عیسی)
فارس.شیراز