ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
یاد شهیدان...
شهید سرمست جوکار
باز دلم یاد شهیدان گرفت
وز نفس گرم دعا جان گرفت
جام شهادت چو کسی نوش کرد؛
غیر خدا ، جمله فراموش کرد
غم ز دل خویش چو خارج کنم ؛
مدح شهیدان ( کمارج ) کنم
کرب و بلا بود و حسینی شدند
گوش به فرمان خمینی شدند
عشق ابا الفضل به سر داشتند
سوی خدا عزم سفر داشتند
**************
مست از این باده ، چو سرمست شد؛
دل زده از هر چه جز او هست شد
کام دل از جام شهادت گرفت
از سر اخلاص و ارادت گرفت
در صف مردان خدا جنگ کرد
جامه ز خونابه ی تن رنگ کرد
پا به زمین ، دیده بر افلاک داشت
در ره حق سینه ی صد چاک داشت
سرخ ترین اختر این روزگار ،
مانده به پیشانی او یادگار
چهره ی نورانی تو دیدنی است
از لب تو برگ دعا چیدنی است
ای خود تاریخ ، تو را مرگ نیست
فرصت وصف تو در این برگ نیست
عیسی جوکار